من و تو و تنهایی

تقدیم به کسی که دلم را تنها گذاشت...

من و تو و تنهایی

تقدیم به کسی که دلم را تنها گذاشت...

من و تو .... من و تنهایی...

کار سختیو پیش گرفتم تحمل ش برام خیلی سخته آسون نیست که همه ی گذشته رو فراموش کنی 

اما خیلیا راحت فراموش می کنن آخه چطور می تونن؟؟؟؟ 

من درنگاه دوستام یه دختر شاد و بانشاطم که به حرفاشون با گوش جان گوش میدم و یک راهنمای خوبم هستم اما برای خودم هیچ کاری نمی تونم انجام بدم خوب خیلی سخته که به حرف همه گوش بدی اما به تو که میرسه کسی گوشش شنوا نیست آدم داغون میشه... 

آهای آدما حالا که اون نیست کسی دیگه پیدا نمیشه که بامن همدردی کنه حرفامو گوش بده واقعا کسی نیست 

من خدارو فراموش نکردم اما فقط خدائه که میتونه تنها باشه پس کفر نمی گم دلم یه همدرد می خواد ...... نبود ...... دل هیچکس مهربون نیست .....  

اصلا کسی اینجا هست ..... کسی صدای منو میشنوه .....خدایا خودت بهم کمک کن ..... از بندهات و خودم و دل داغونم خسته شدم کمکم کن تا دوباره خودم بشم زندگی کنم .... نفس بکشم ....... 

 

دوراهی...

سلام! 

من خیلی وقته به این قضیه فکر کردم، دوتا راه بیشتر نداشتم که هر دوتا راه رو براتون می گم: 

برحسب اتفاقاتی که برام افتاد خیلی فکر کردمو و این راه بنظرم اومد : 

1- باکسی دیگه خوب نباشم! چون بهم می گفت تو خیلی خوبی اما من نیستم پس لیاقت ترو ندارم و حس می کنن برای یه رابطه دونفره باید یک نفره تصمیم بگیرن پس منم نتیجه گرفتم با کسی خوب نباشم تا شاید یکی لایقم پیداشد. 

2- به همه بدبین باشم! آخه بهم می گفت زیاد بمن خوشبین نباش یه وقت دیدی بهت خیانت کردما و راست می گفت کرد پس منم نتیجه گرفتم به کسی خوشبین نباشم . 

3- حرف من فقط درسته! یادگرفتم حرف هیچ کس دیگه ای رو گوش ندم چون من دانای کل هستمو هیچ کس حق اظهارنظر نداره. پس می خوام به حرف هیچ کس دیگه ای گوش ندم.

4- عقلم به چشمم باشه! یاد گرفتم از روی قیافه ی آدما در موردشون قضاوت کنم و به شخصیت طرف اصلا فکر نکنم و خیلی راحت بدون آشنایی قبلی بگم من معیارام با اون جور نیست!!! 

5- فقط با خوشگلا، لاغرا،پری رویان بگردم که زشتا آدم نیستن .

6- برای همه بزنم و پشت سرشون هرچی دلم خواست بگم. 

واقعا دلم می خواست اینکارا رو بکنم و همرنگ این جماعت بشم که حتی به احساس خودشونم رحم نمی کنن. 

و اما راه دوم که با حمایت دوستانی چون شهرزادجان و مهشید و زهرا به دست آوردم: 

1- رابطم با خدارا بهتر بکنم و بندگانشو بخاطر خودخواهی هام اذیت نکنم. 

2- تاکسی عاشق واقعیم نشد دل به کسی نبندم و افسار دلم رو بگیرم تا سرکشی نکنه. 

3- یه رژیم سالم همراه با ورزش داشته باشم تا اندامم خوب بشه. 

4- با دوستانم به نیکی رفتار کنم و از این دمغ بودن در بیام. 

5- به پوستم و چشمام برسم که توی اون دوران جاهلیت خیلی بد شدن. 

6- دنبال کارهایی که دوست دارم برم و پیگیرشون باشم. 

7- با همه به تناسب شخصیتشون برخورد کنم نه قیافه و اموالشون. 

8- به کارم که تا الان خیلی برام کسل کننده بود اهمیت بیشتری بدم تا موفق بشم و پیشرفت کنم. 

9- زندگی کنم واقعامی خوام زندگی کنم. 

10- آرامش رو به خودم و زندگیم برگردونم. 

ودر نهایت باید بگم من راه دوم رو انتخاب کردم و از دوستانی که بالا ذکر کردم واقعا متشکرم که راه درست رو بهم نشون دادن. 

این شعرم که توی وبلاگ شهرزاد جان خوندم و سروده ی آقای علی محمد محمدی هست تقدیم به اونی می کنم که نفهمید چقد دوسش دارم و وقتی می فهمه که خیلی دیرشده. 

خداحافظ عزیزمن! زمینت سبز و آبادان 

خداحافظ گل من! آسمانت آبی آبی

کاش غصه تموم میشد

کاش غصه تموم میشد

کاش گریه نمی کردم

من باعث و بانیشم

دنبال کی می گردم

تقصیرخودم بودش

هرچی که سرم اومد

ازهرچی که ترسیدم

عینا به سرم اومد

تاحس منو دیدی

احساس خطر کردی

تا رازمو فهمیدی

دنیا رو خبر کردی

این حادثه تلخو

از چشم تو می دیدم

تو روی تو دنیا بود

من پشت تو جنگیدم

محسن یگانه

محتاجیم به دعا ....

سلام! 

امروز هواگرفته، مثل هوای دلم سعی می کنم خودمو بزنم به اون راه تا کسی از سر درونم با خبر نشه آخه می ترسم این بیت معروف واقعیت داشته باشه که می گه:  

رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون      

امیدوارم هیچ کس دچار این حالی که من دارم تشه دچار تردید و دو دلی، خستگی روحی ، ترس از فرداو خیلی چیزای دیگه نشه.... البته دارم یکارایی می کنم که از این احوال بد در بیام شما هم دعام کنید چون دیگه از این اوضاع خسته شدم.....

نامه به یار(1)

عزیزم سلام! 

خیلی دوست داشتمو دارم اما نمی دونم چرا بااینکه بهت ثابت کردم تنهام گذاشتی؟  

و حالاکه برگشتی چرا انقدر سردی و ازمن دوری؟ 

اصلاچرا وقتی اینهمه دوست دارمو و دوسم داری باید ازهم جداباشیم؟ 

چرا این فاصله ها کم نمیشه؟ 

اصلا این سوالاجواب داره؟ 

راسته که میگن عاشقا بهم نمی رسن؟ بگو دروغه.... 

اشکام امون نمیده عزیزم ازته دل بخشیدمت فاصله ها رو کم کن ازم دوری نکن... 

من عاشقت شدم            دست خودم نبود