من و تو و تنهایی

تقدیم به کسی که دلم را تنها گذاشت...

من و تو و تنهایی

تقدیم به کسی که دلم را تنها گذاشت...

وقتی عاشق شدم هوا ابری بود....

وقتی عاشق شدم هوا ابری بود.دم دمای غروب سر کوچه باغ نشسته بودم که تو از کوچه رد شدی هوا سرد بودوخنک
بارون نم نمک می بارید.نه تو چتر داشتی نه من.شروع خوبی بود.وقتی از کنارم رد شدی واسه همیشه تو دلم جاموندی
یه حسی تو چشات بود که تا اون روز نمیشناختمش.اما از اون روز به بعد شیره ی جونم شد.وصله ی تنم شد.ورد زبونم شد یادمه اون وقتا با بروبچه های محل ادمای عاشق رو مسخره میکردیم و بهشون می خندیدیم
مجنون...دیووووونه....خلاصه هرچی یه روز واسه چاکرت افت داشت حالا واسم مرام شده بودحرمت داشت
هرچی تا اون روز واسم ارزون بود.زیرپام بی ارزش بود.حالا واسم قیمت داشت سرقفلیش گرون بود
وقتی عاشق شدم فهمیدم دل دارم.نمیدونستم حسابه یا بی حساب.چون حساب کار از دستم رفته بود
دنیا واسم رنگی شده بود.کم کم یادگرفتم به چشمام نگاه کنم از خودم نترسم
کی باورش میشه رفیق؟کی باورش میشه عاشقی فقط با یک نگاه شروع میشه؟
به همین راحتی شکارت میکنه.رسم شکار همینه.بایه حرکت صید تودامت اسیره
وقتی دلم داشت به سمتت پرمیکشید صدای بال بال زدنش دیوونم میکرد با خودم میگفتم اخ که چه خوشگل میپره ولی وقتی هی رفت و رفت و رفت و نرسید کم کم وهم ورم داشت نکنه هیچوقت نرسه.تا کی این دلبی صاحاب دورخودش بچرخه و بچرخه اینطوری که طفلی سرش گیج میره
رفتم و رفتم تا رسیدم به یه کوچه ی بنبست. تو یهو غیب شدی از نظرها غایب شدی و حالا نسلهاست که نیستی.
قرنهاست که بر قلب عشق شکوفه کردی و من قرنهاست که دارم میگم:کجاست مفطری که گر خدای را بخواند دعایش عجابت میشود؟کجاست التیام بخش دردهای بی پایانم؟کجاست باد تا شعله ور کنم عشقم را؟
تا پروانه اش شوم و بسوزم؟چگونه بر دوریت صبر پیشه کنم؟
چگونه در این دنیای پراز نیرنگ دلم را بر درک نبودنت وادار سازم؟در حالیکه میدانم هستی و نمی ایی؟
اللهم عجل لولیک الفرج.

واز متن کدوم رویا رسیدی....

و از متن کدوم رویا رسیدی،که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد
که از رنگ صدات دریا شکفت و،نگاه من پر از رنگین کمون شد
تو از خاموشی دلگیر روءیا،صدام کردی صدام کردی دوباره
صدا کردی منو از بغض مهتاب،از اندوه گل و اشک ستاره
صدام کردی صدام کردی نگو نه!
اگرچه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگرچه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گمشدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز
من از من مردم و پیدا شدم باز

از این تک بستر تنهایی عشق
از این دنج سقوط آخر من
صدام کردی که برگردم به پرواز
به اوج حس سبز با تو بودن
صدام کردی که رو خاموشی من
یه دامن یاس نورانی بپاشی
برهنه از هراس و تازه از عشق
توی آغوش جان من رهاشی

صدام کردی صدام کردی نگو نه!
اگرچه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگرچه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گمشدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز

صدام کردی صدام کردی نگو نه!
اگرچه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگرچه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گمشدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز


وقتی یکی رو دوست دارید....

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست
وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید
وقتی یکی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید
وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید
وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید
وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد
وقتی یکی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند
وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد
وقتی یکی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید
وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست
وقتی یکی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست
وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی هم عشق می ورزید

محتاجیم به دعا ....

سلام! 

امروز هواگرفته، مثل هوای دلم سعی می کنم خودمو بزنم به اون راه تا کسی از سر درونم با خبر نشه آخه می ترسم این بیت معروف واقعیت داشته باشه که می گه:  

رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون      

امیدوارم هیچ کس دچار این حالی که من دارم تشه دچار تردید و دو دلی، خستگی روحی ، ترس از فرداو خیلی چیزای دیگه نشه.... البته دارم یکارایی می کنم که از این احوال بد در بیام شما هم دعام کنید چون دیگه از این اوضاع خسته شدم.....

طنز تلخ پ نه پ...

جام جم آنلاین: پزشکی که سر صحنه تصادف حاضر می‌شود و از فرد صدمه‌دیده می‌پرسد تصادف کردین؟ مردم‌آزار نیست.
هر چند به قول امروزی‌ها، یک موقعیت بامزه «پَ نه پَ» برای سوال شونده ایجاد می‌کند.

فرد مصدوم اگر هوش و حواسش سر جایش باشد، می‌تواند با پزشک شوخی کند و بگوید: پَ، نــه، پَ ما بازیگران سریال هشدار برای کبری ۱۱ هستیم و داریم جلوی دوربین نقش‌آفرینی می‌کنیم!

پزشک چیزی را که دیده است، بازگو می‌کند و منتظر است از بیمارش تایید بگیرد، اما در دنیای لطیفه‌های «پَ نه پَ» فرد بیمار این اجازه را دارد که بابت این سوال به ظاهر بی‌فایده فرد مقابلش را کلی دست بیندازد.

مادری که از دخترش می‌پرسد «داری اشک می‌ریزی؟» مسلما حال و روز دخترش را درک می‌کند. مادر ممکن است از پرسیدن این سوال انگیزه‌های مختلفی داشته باشد.

شاید دارد تعجبش را بیان می‌کند. شاید می‌خواهد با دخترش همدردی کند و بعد از شنیدن کلمه تایید، دختر را در آغوش بکشد، اما در دنیای لطیفه‌های «پَ نه پَ» دختر این مجوز را دارد که مادر را به خاطر پرسیدن این سوال به ظاهر بی‌فایده کلی مسخره کند.

در روز ده‌ها بار موقعیت پَ نه پَ برای همه ما ایجاد می‌شود: وقتی تعمیرکار از صاحب ماشین می‌پرسد «ماشینتون خراب شده؟» وقتی عطرفروش از مشتری‌اش می‌پرسد «دنبال یک عطر خوشبو می‌گردین؟» وقتی پدر از پسرش می‌پرسد: «الان رسیدی خونه؟» و...

در دنیای لطیفه‌های «پَ نه پَ» برای تمام این سوالات، جواب‌های بامزه و کوبنده‌ای طراحی شده است. «پَ نه پَ» یک قاعده کلی دارد: چیزی را که می‌دانی و می‌بینی و متوجه می‌شوی، نپرس.

این قاعده اگر در دنیای واقعی هم اجرا شود، آدم‌ها را تبدیل به یک ربات می‌کند؛ رباتی که بی‌حوصله است و از طریق حرف زدن با نفر مقابلش می‌خواهد فقط و فقط اطلاعات صرف را به او منتقل کند.

کسی که لطیفه‌های «پَ نه پَ» را ساخته به این نکته توجه نکرده که یک مکالمه قرار نیست فقط حاوی عناصر اطلاع‌دهنده باشد.

آدم‌ها از طریق حرف زدن با یکدیگر همدردی می‌کنند و احساسات و عواطفشان را بروز می‌دهند.

بهترین دیالوگ‌های تاریخ سینما آنهایی هستند که لایه‌های درونی اخلاقی و عاطفی شخصیت‌هایشان را افشا می‌کنند.

دیالوگ‌ها برای این نوشته نمی‌شوند که فقط اطلاعات بدهند. گاهی داستان را به پیش می‌برند و‌ گاهی آغازکننده یک بحث هستند.